فقط کافیه نگاه‌مون کنی

بیا بریم اونجا که شباش بوی تو باشه تو هواش باد که میاد رد شه بره بریزه سرت ستاره هاش

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

‏بعضی شب‌ها زیادی شبن! اونقدر که دلشوره و دلهره و دلتنگی همه‌ی دنیا یهو میریزه توی دل آدم! نه میشه بخوابی و نه میشه بیدار بمونی، فقط میشه زل بزنی به شب و منتظر بشی تا بگذره..

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

+نمیذارم اون قسمت از وجودم بیشتر از این خودشو نشون بده

من پشت دیوار فولادی نمای غرور جذاب ترم

+میگم درجریان باشید اونی ک همیشه میگف 'بی تو هیچی رنگ نداره'منم

همشو من گفتم

+نتونست بمونه،دلش از صدام خسته شد زود

+بیایم باهم صادق باشیمو خودمونو پشت نقاب بهونه‌ها پنهون نکنیم

 

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

شاید زن خونه بودن همین صبر زیاد و گذشت باشه

همین ک بدونی مردی ک روزای زیاد ب مردونگیش تکیه کردی،گاهی اندازه ی پسر کوچولو ک ماشین مورد علاقشو بهش نمیدن میتونه غرغرو و لجبازو بداخلاق باشه و محتاج نوازش

یادبگیریم گاهی از تکیه دادن ب صندلی مقاممون دست برداریم.

گاهی ی جمله نتیجه رو جوری تغییر میده ک حتی فرصت نمیکنی درکش کنی

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

+ما آدما مخلوقات عجیبیم، شدیدا دلتنگ روزایی میشیم ک اون روزا دلمون میخواسته زودتر تموم بشه.ولی خب ی لحظاتیم بوده ک اصلا دوست نداریم برگردیم بهشون یه لحظاتی بوده ک وقتی ی خبری شنیدی ی چیزی دیدی،زمان ان فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

رفتن که همیشه به گفتنِ میخوام برم و کفش‌هارو جفت کردن و درو پشت سرت بستن نیست. یک تیکه از هر آدمی توی قلب کسیه که دوسش داره؛ اون تیکه اگه بشکنه، ترک بخوره، تموم شه، یعنی تو از اون آدم رفتی. حتی اگه لب‌هات بچرخه به دوسِت دارم، حتی اگه لب‌هات روزی هزار بار بچرخه به دوسِت دارم.
من توی صدات نیستم. من توی قلبت نیستم. من انگار هیچ جا نیستم. اونی که رفته، اونی که خیلی وقته رفته تویی.

 

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

+انصافا هیچ چیزی اندازه دروغ پشت سر کسی نمیتونه انقد حالتو بد کنه.

+انگیزم رفته ی جای دور.هی میگه فردا میام.ی ساعت دیگه میام ولی اصلا هیچی ب هیچی

+ما هروقت اومدیم خوشحال باشیم .۵دیقه بعدش یا بقیه یا خودمون گند زدیم ب حالمون

 

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

این یک عاشقانه‌ی نا آرام است.

این یک بلاتکلیفی مطلق است.

این ینی تلاشِ بی ثمر

این ینی بگردی تیکه‌های پازل هزار تیکه رو کنار هم بچینی و یهو حواست بره پی یچیز دیگه و پات بخوره و پازلت خراب شه

این ینی ندونی چ غلطی کنی

این ینی دوباره و دوباره حالت عصبانی .ینی آرومیت وجودت کم شه

ینی آستانه تحملت کم شه

این ینی تمام سلولای بدنت بخواد سر همه‌ی آدمایی ک میبینی داد بزنی

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

و من از طعمِ لطیفِ خرمالوهای نارنجی رنگ، یک گِرَم مبهم‌ترم. از گم شدنِ یک دختربچه در راهِ برگشت از مدرسه، یک کوچه پاییز‌ترم. من از فریادهای خسته‌ی باد در رقصِ درخت‌های آلوچه ، یک وجب سکوت تر و ، از خانه‌های کاهگلیِ پهن شده در زیرِ آفتابِ ظهرهای تابستانی، یک پلّه بی‌حوصله ترم.
من تا رسیدنِ سایه‌ی ابرها بر شانه‌های پنجره‌ی تمامِ معشوقه‌ها، یک قدم تا رسیدن، دورترم.

 

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

موضوع۱:بعضی وقتا چشاتو میبندی،یسری فکرا و تصویرا نقش میبندن تو ذهنت ک حالت از خودت بهم میخوره حس میکنی تنها راهی ک خوبه اینه ک بمیری ولی هیچوقت نمردیم و همچنان بعد هر موضوعی خراش روحمونو تحمل کردیم.رو فقط کافیه نگاه‌مون کنی...

من اگه مث اونو دوس میداشتم دنیا ر بهم میبافتم تا از دستش ندم. اون اخلاقش تغییر کرده بود.

و صدا صدا صدا

لیاقت 

فقط کافیه نگاه‌مون کنی...